پرواز
جاذبه ی سیب آدمم رابه زمین آورد
وجاذبه زمین سیب را
فرقی نمی کند سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبهای
غیر از خداست
جاذبه ای را دریابیم که پروازمان دهد …
جاذبه ی سیب آدمم رابه زمین آورد
وجاذبه زمین سیب را
فرقی نمی کند سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبهای
غیر از خداست
جاذبه ای را دریابیم که پروازمان دهد …
مقدمه
در طبقه بندى موضوعات مربوط به زنان و بررسى آن، بعضى عناوين مانند تحصيل زنان، اشتغال زنان، حق طلاق، حضانت فرزندان، حق مالكيت بيش از ساير عناوين مورد توجه و دقت گرفته است.
موضوعات فوق را به دو شكل كلى مىتوان بررسى نمود:
1- با نگرش مقطعى به موضوع، بدون در نظر گرفتن ابعاد آن و ارتباط موضوع با ساير موضوعها؛
2- توجه به ريشه و مبناى موضوع و ملحوظ داشتن رابطه آن موضوع با علت پيدايش آن در تحليل و بررسى.
مسلما هر يك از روشهاى فوق نتيجهاى متفاوت و خاص خود را خواهد داشت. بررسى سطحى موضوع نه تنها نمىتواند آسيبشناسى عميق را نتيجه دهد، كه از ارايه راه حل براى رفع معضل در همان مقطع نيز عاجز است.
موضوعى كه در اين مقاله با نگرش دوم و نقد نگرش اول به آن پرداخته مىشود موضوع «اشتغال زنان» است.
تعريف اشتغال
در هر نوع بررسى سؤالى كه ابتدا به ذهن متبادر مىشود تعريف خود «موضوع» مىباشد كه اشتغال و شغل يعنى چه؟ منظور از طرح عنوانى مانند وضعيت اشتغال زنان چيست؟ با دو نگرشى كه در ابتداى مقاله ذكر شد، دو نوع پاسخ براى اين سؤال مىتوان يافت:
الف - اشتغال به معناى حضور در ساختار اجتماعى آن هم بدليل بهره ورى اقتصادى؛
ب - اشتغال به معناى دارا بودن سهم تاثير در تكامل جامعه.
1- با فرض پذيرش تعريف اول كه تعريفى ساخته شده در سطح بينالمللى و ترجمه [Employment] است و امروز نيز تقريبا كليه مطالعات بر مبناى اين تعريف انجام مىگيرد، داراى محدوديتهاى بسيارى است. اشتغال در اين شكل به معناى دارا بودن پست رسمى درون يك ساختار (اعم از دولتى يا خصوصى) است كه شاخصهاى براى گردآورى آمار رسمى در كشور براى مقايسه در سطح جهانى مىباشد.
اين شاخصه تعيين كننده معيارهاى ديگر؛ مانند ميزان سواد، كارآيى، و نهايتا تشخص اجتماعى مىباشد. اين نگرش به دليل محدوديت، بسيارى از مشاغل يا مشغوليتها را كه مستقيما سود اقتصادى ندارد، حذف مىكند.
2- با پذيرش فرض دوم، يعنى مؤثر بودن در تكامل جامعه، نمونههايى مىتوان يافت كه به معناى اول و متداول شاغل نيستند، ولى در تغيير وضعيتسياسى، فرهنگى و حتى اقتصادى جهان نقش مهم و اصولى داشتند.
حضرت امام خمينى رحمه الله با اين تعريف، در تمام زندگى خود شاغل بود، به معناى مشغول بودن به «نجات يك وهله از تاريخ بشر» و «ايجاد يك نقطه عطف در تكامل مديريت عالم» كه منتهى به يك انقلاب عظيم جهانى گرديد.
پيامدهاى اشتغال امام خمينى رحمه الله گستردگى قيام در جهان مستضعفان است كه با ارتحال ظاهرى، كار وى متوقف نشد و لذا فرمايش مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) كه «امام خمينى يك حقيقت هميشه زنده است» عملا محقق شده است. فردى كه هر روز هزاران نفر را به راهى مىخواند كه راه نجات انسانها است و همه روزه به طرفداران وى اضافه مىشود، طرفدارانى كه با راه او سوگند وفادارى مىخورند.
تعريف اشتغال زنان در سه سطح
اشتغال زنان در سه سطح خرد، كلان و توسعه تعريف مىشود:
1- اشتغال براى تامين زندگى خصوصى (زندگى خانوادگى) ؛
2- سهيم بودن در ايجاد عدالت اجتماعى - سياسى - فرهنگى - اقتصادى يا نظام موازنه (زندگى اجتماعى) ؛
3- اشتغال به معناى سهيم بودن در تكامل (زندگى تاريخى) .
1. اشتغال در عرف اجتماعى امروز (سطح خرد)
تعريفى كه امروز از اشتغال زنان ارائه شده و موضوع مطالعه و بررسى و ارائه راه حل قرار گرفته، اگر نتوان گفت كه كاملا، ولى به جرات مىتوان گفت قريب به اتفاق فعاليتها در جهت تاييد تعريف در سطح اول، يعنى تامين زندگى خصوصى و پرداختن به موضوع در سطح خرد مىباشد. با بزرگ نمودن موضوعات شخصى و ناهنجارىهاى ناشى از آن، رفتارهاى فردى محور تحقيق و بررسى در موضوعات مربوط به زنان، بويژه وضعيتشغلى آنان است و تقريبا هرگز از سهيم بودن زنان (آن هم زنان انقلابى ايران) در تكامل و تغيير جهت توسعه جهانى سخنى به ميان نمىآيد.
بررسى در سطح خرد و تعريف اقتصادى از اشتغال، تبليغ و اشاعه اين مطلب است كه زنان بايد بتوانند با دارا بودن شغل خارج از منزل به استقلال اقتصادى دستيابند، تا به شوهر وابسته نباشند يا در اجتماع حضور داشته باشند.
در اين شكل كه به تكامل تاريخى و ريشه ناهنجارىهاى اجتماعى توجه نمىشود و خود محورى اصل قرار مىگيرد، به طور طبيعى فريفته گرى فردى و تبرج براى فريفتن ديگران هدف مىشود و آنگاه معنى اصلى هنر زن بودن در تجمل و تفاخر قابل مشاهده است. نمونه بارز و عينى اين نگرش را مىتوان در ترويج و تبليغ آموزشهايى در موضوعات آرايش و زيبايى، سفره آرايى، پخت و پز تجملى، كلاسهاى هنرهاى دستى تزيينى، كه موجب تفاخر و توجه به دنيا براى دنيا مىشود، مشاهده نمود. فريفته گرى در چشايى، و بينايى به عنوان نمونه هنر عينى زن بودن تلقى مىشود و اشتغال، اگر هم بخواهد گستردهتر از معناى دارا بودن شغل رسمى تلقى شود، اين قبيل آموزشها و مشغوليات را شامل مىشود.
1/1. عوارض ناشى از تعريف اقتصادى و خرد از اشتغال
حاصل چنين نگرشى، تحقير كرامت زن و تضعيف توانايىهاى روحى و ذهنى زنان مىباشد. تنزل جايگاه زنان به سطح خرد و فردى و پافشارى بر احقاق حقوق خرد به جاى تنظيم برنامه حضور زنان در انقلابها و در نظام موازنهى عدالت اجتماعى، رشتشدن ناهنجارىهايى خواهد بود كه معلول نظام توزيع قدرت، توزيع اطلاع و توزيع ثروت است و موجب انحراف از مسايل اصولى مىشود كه زنان بايد به آن بينديشند و در آن جهتحركت نمايند. از جمله مسايل اصولى، تفكر و انديشه در زير بناى تعاريف عمومى و پيشنهاد در تغيير و تحليل معيارهاى پذيرفته شده در سطح جهان است.
2. اشتغال به معناى سهيم بودن در نظام موازنه اجتماعى
سهيم بودن در ايجاد نظام موازنه اجتماعى، كه يك درجه از پرداختن به موضوعات شخصى بالاتر است، توسط تشكيل گروهها و انجمنها و تلاش در فعاليتهاى گروهى و ايجاد عدالتبراى قشر زنان صورت مىگيرد كه آن هم با نگرش توسعهاى فاصله دارد.
موازنه اجتماعى از طريق سهيم بودن در تخصيصهاى كلان و مسؤوليت پذيرى زن نسبتبه ارتقاء راندمان عوامل اجتماعى در گسترش عدالتسياسى، عدالت فرهنگى و عدالت اقتصادى ايجاد مىشود. اگر چه اين كار توسط تشكلهاى اجتماعى و سازمانى صورت مىگيرد، ولى علتبه وجود آمدن تشكلها و سازمانها ايجاد انگيزه و حساسيت نسبتبه مسايل كلان جهانى و شناخت ريشه ستم گرى و ستم كشى و مقابله با آن است و اين امر نهايتا براى موضعگيرى در ايجاد عدالتسياسى و بالا بردن حضور در تصميمگيرى است .
به عبارت ديگر، نه تنها حساسيت زنان بايد نسبتبه عدل و ظلم در ابعاد سه گانه سياست، فرهنگ و اقتصاد جهت داده شود، كه خود به عنوان مسؤول گسترش ايثار (در سياست)، مسؤول گسترش هنر (در فرهنگ) و مسؤول گسترش زهد اجتماعى و نه زهد فردى (در اقتصاد) در جامعه بايد شناخته شوند.
3. اشتغال زنان به منظور توسعه و تكامل
در شكل سوم، شاغل بودن به معناى رها كردن زنان از افكار خرد و خود محورانه به افكار بلند و خداگرايانه تعريف مىشود. با تعريف تكاملگرا، زنان بسيارى كه در جامعه فعال هستند، با خدماتى كه ارائه مىدهند، در توسعه سهيم شده و جزء شاغلين محسوب مىشوند.
توسعه در صورتى حاصل مىشود كه محور زندگى زن، تكامل تاريخ باشد؛ يعنى در سطوح دوم و سوم پيشرفت، تعريفى كه براى موازنه اجتماعى داده مىشود جدا از محور تاريخى نيست و در زندگى خصوصى نيز حق بهرهورى زن مستقل از عدالت و تكامل تعريف نمىشود. به عبارت ديگر اگر مورد اشتغال تكامل تاريخ باشد، عمدهترين وظيفه زن حتى در خانه (مقياس خرد) ايجاد شرايط توليد ايثار و آموزش ايثار خواهد بود.
1/3. زنان مؤثر در تكامل تاريخ
در اين تعريف، زنانى كه داراى نقش اساسى در تاريخ اسلام و شيعه و به تبع آن در پيروزى و تداوم انقلاب اسلامى داشتند شاغل به حساب مىآيند. در حالى كه با تعريف معمول، زنان بزرگى كه در تاريخ شيعه در تكامل تاريخ تاثير داشتند غير شاغل محسوب مىشوند. به علاوه شعرا و ادباى بزرگ ايران شاغل به حساب نمىآيند؛ زيرا درآمد اقتصادى نداشتند. لذا ملاك و سنجش جايگاه زنان، به صورت فردى يا گروهى بايد اين باشد كه هر فرد چه ميزان از تعهد خود را نسبتبه تكامل بهتر مىتواند انجام دهد.
به ميزان تاثيرى كه يك زن در تكامل انسانيت و پرورش ايثار دارد (چه با دارا بودن شغل اجتماعى، چه خانه دار بودن و چه با فعاليتهاى گوناگون ديگر) در جامعه داراى ارزش و احترام است و براى ديگران الگو و نمونه قرار مىگيرد.
1/1/3. زنان مؤثر در توليد ايثار
اگر در جامعه توسعه ايثار، اصل و محور قرار گرفت، مديريت آن به دست زنان، كه مجرى پرورش محبت در جامعه هستند خواهد بود. به عبارت ديگر، استراتژى اين جامعه به گونهاى مىشود كه كرامت انسان بالا رود و به جاى استكبار، ايثار و در جاى ظلم، محبتبوجود آيد. عوامل اجتماعى كه مىتواند محبت را ايجاد كرده و توسعه دهد، زنان هستند. لذا از اين طريق زنان حضور مستقيم در تكامل خواهند داشت.
2/1/3. زنان در خدمت فرهنگ بيگانه
زنى كه درآمد كلان از كار در يك شركتخصوصى يا سازمان دولتى دارد، و آن را در يك خود كامگى و حرص هزينه كرده يا براى تبليغ فرهنگ غرب خرج مىكند، در اين گروه قرار دارد كه در بهينه سازى وضعيت جامعه بايد از احترام و تجليل كمترى نسبتبه كسى كه در خدمت نظام اسلامى است و زندگى ساده و كم تجملى دارد، برخوردار گردد.
لذا با تعريف اشتغال به معناى ميزان سهم تاثير در تكامل، سهم تاثير زنها بيش از اين كه در سازمان خدمات دولتى قابل تعريف باشد، در فرهنگ نظام استكبارى تعريف مىشود و اگر نسبت تاثير و كارآيى شخص را در سمت وى ضرب كنيم، به ميزانى كه سمت و منصب اجتماعى زن بالا مىرود (و به عنوان الگو در جامعه مطرح مىشود)، ميزان تاثير كار آمدى او در آن سمت ضريب پيدا مىكند و بنابراين زنى كه داراى مسؤوليتى هست و عملكرد خوبى ندارد در واقع قبح بد بودن را از بين مىبرد و معناى خوبى را عوض مىكند.
2/3. هدف اشتغال در چند سطح
در يك نمونه مىتوان سير توجه به انجام يك فعاليتشغلى سطح خرد و شخصى تا سطح توسعهاى را نشان داد:
وقتى زنى بافتن يك ژاكت را براى همسر يا فرزندش به عهده مىگيرد، چند هدف در چند سطح مىتواند داشته باشد:
الف- توجه به تفاخر و تجمل گرايى (گرايش فردى) ؛
ب- توجه به هزينه زندگى و صرفه جويى در اقتصاد خانواده (گرايش خانوادگى) ؛
ج- توجه به نظام اجتماعى و دولت و انجام كار به منظور صرفه جويى در مصرف ارز كشور (گرايش ملى و دولتى) ؛
د- توجه به نظام اسلامى و رساندن صداى اسلام به جهان (توجه به اسلام) ؛
در شكل آخر، آن زن توجه دارد كه اگر كشور مقروض باشد، جايگاه آن در سطح جهانى ضعيف مىشود و نمىتواند صداى رهبرى و صداى اسلام را به جهان برساند.
در دو سطح اول، لذت بردن از خود، محور و اصل است. در سطح سوم (يعنى ارتباط كلان) لذت بردن از غير خود و در سطح نهايى لذت بردن خود از يك محور پرستش در انجام فعاليت مورد نظر است.
بر اساس آن چه كه تاكنون بيان شد، دو هدف كلى را مىتوان به عنوان زيربناى برنامههاى اجتماعى ذكر نمود:
1- اصل بودن فرد؛
2- اصل بودن تكامل اجتماعى.
اگر شكل دوم به عنوان هدف و مبناى برنامه قرار گيرد، يعنى فرد براى تكامل اجتماعى فدا شود، آن وقت زنانى كه زندگى خود و خانواده را وقف تكامل جامعه نمودهاند، مانند همسران و مادران شهدا، همسران جانبازان و ساير زنانى كه ايثار گرانه زندگى مالى و وقتخود را وقف رسيدگى به نيازمندان در سطح ملى و جهانى نمودهاند، زنانى با فرهنگ، داراى كرامت انسانى و نهايتا «مشغول» هستند كه اشتغال آنها مورد احترام جامعه است.
4/3. سازمان مطلوب براى اشتغال زنان
براى اين كه زنان بتوانند در تغيير تعريف هنر و زيبايىشناسى در جهت الهى نقش محورى داشته باشند، بايد ابتدا سازمانى تاسيس كنند كه زنان در آن سازمان با حفظ خصوصيات زنانگى، خود را مسؤول گسترش عواطف جامعه بدانند. عواطفى كه حساسيت آن روى ايثار استيا حساسيتهاى كه منجر به فهم شيوههايى براى رشد هنر خاصى است و هنرى كه در توسعه انديشه نقش دارد و نهايتا سازمانى كه بتوانند موضعگيرى زنها را تغيير دهد.